بیستون را عشق کند و شهرتش فرهاد برد.
طی دو یا سه سال گذشته، خداوند را کامل از زندگیام کنار گذاشته بودم؛ اما امروز لطف بیمنت او که همیشه همراه من است، من را به کنگره رساند تا یکی از شاکرین درگاهش باشم؛ همچنین قدردان بزرگ مردی هستم که رنج انسانهای همدرد و خانوادههای آنها را نادیده نگرفت و برای آرامش انسانهای درمانده تلاش کرد.
چند سالی بود که تصمیم گرفته بودم هیچ تلاشی برای انجام کاری نکنم و تبدیل به یک انسان کاملاً خنثی شوم، به گونهای که نه حس ناراحتی و نه خوشحالی داشتم؛ در مهمانیها و تفریحات برای ناراحت نشدن دیگران حضور داشتم؛ اما هیچ کجا حریم امنی که برای خودم ساخته بودم، نمیشد. مسئولیتهایی که در قبال کار و خانواده داشتم، برای من دقیق و مشخص بود و هیچ کار اضافهای خارج از ساعت انجام نمیدادم تا مبادا به آن حریم لطمه وارد شود و به روزهای آشفته قبل برگردم؛ اما در عین حال، عاشق خانوادهام بودم و در همان حالت کاملاً خنثی هر کاری که نیاز بود، برای آنها انجام میدادم. با این حال از همه به دلیل اینکه از آشفتگی درونی این ظاهر آرام خبر نداشتند، ناراحت بودم.
تا اینکه مسافرم، به طور ناگهانی تصمیم گرفت سفر خود را آغاز کند. من آنقدر از درون آشفته بودم که حتی راضی به مصرف دارو و صبر نبودم، تنها یک سقوط آزاد از او میخواستم؛ اما با صحبتهای مسافرم فهمیدم که این مسیر درستی نیست. با پیامی که از یکی از افراد کنگره به مسافرم رسید، وارد کنگره شدیم.
از قبل با کنگره آشنایی داشتم؛ اما شدیداً مخالف آن بودم؛ زیرا همیشه میگفتم: آنچه انسانها در قالب انسانسازی به یکدیگر آموزش میدهند، در وجود همه انسانها نهادینه شده و نیازی به آموزش نیست؛ اما بعد از ورود به کنگره، همان روزهای اول دیدگاهم به معنای واقعی تغییر کرد. اولین حس خوب و واقعی را با دیدن مسافران دیگر تجربه کردم، انسانهایی که از دام اعتیاد رها شده بودند و چه حال خوبی داشتند. کمکم با آموزشهایی که از راهنما همسفر مائده و کنگره گرفتم، حالم هر روز بهتر شد.
بعد از مدتی متوجه شدم آن حریم ساختگی تنها صورت مسئله مشکل من را پاک میکرد. در واقع از درون خودخوری، افکار منفی و عذاب را تجربه میکردم. نگاه من نسبت به مسافرم، ذهن و افکارم تغییر کرد و به یک آرامش نسبی رسیدم. آرامشی که بسیار امنتر از آن حریم ساختگی بود که با آن زندگی میکردم.
از راهنما همسفر مائده، دوستان محبت و از مسافر عزیزم که در این مسیر دلگرمی و همراه واقعی من است، تشکر میکنم.
نویسنده: همسفر مرضیه رهجوی راهنما همسفر مائده (لژیون سوم)
ویراستاری و ارسال: همسفر منصوره (لژیون هشتم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی خواجو
- تعداد بازدید از این مطلب :
168